رادوينرادوين، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 19 روز سن داره
رونیارونیا، تا این لحظه: 5 سال و 10 ماه و 23 روز سن داره

خاطرات عزيز دل مامان و بابا

خوشبختی برای من است چون آنان که دوستشان دارم کنارم هستن

روز های پر دلهره آخر سال 98

سلام فرشته های کوچیک مامان خیلی دلم براتون تنگ میشه و تو این روزا کمی می ترسم  راستشو بخوای این داستان بیماری کرونا داره از اون چیزی که همه فکر می کردیم طولانی تر میشه و تعداد افرادی هم که دارن به این بیماری مبتلا می شن هر روز بیشتر از روز دیگر.  واقعا می ترسم  تو اداره که همه جا بوی الکل و وایتکس داره میاد و یک سری همکارها هم ماسک و دستکش دستشونه و استرس آدم رو بیشتر می کنن. من هم که سابقه آلرژی شدید دارم و تو این دوران واقعا کمی نفس کشیدن برام سخت شده و امروز هم که چند باری اسپری زدم تا کمی راحت تر نفس بکشم. تو ماشین ؛ تو کیفم ـ تو خونه هر طرف فقط اسپری ضد عفونی کننده و ادوات محافظت در برابر ویروس فقط ...
24 اسفند 1398

رونیا خانم - عروسک خونه ما

سلام و صد تا سلام  می خوام از فرشته کوچولوی خونه مون کمی بگم . عروسک خانم عزیزم  رونیا خانم که الان یاد گرفتی و ما دیگه هر کدوم و به سمت صدا می کنی : مامان جون ، بابارضا و دادا که البته وقتی بخوای دلبری کنی براش میشه داداشیییی. بابا اید ( باباسید)- بابا اولام(باباغلام) - به مامان بزرگ ها هم که مامان جون می گی . خاله اونا (خاله منا) .. اومو ( برای عمو ابراهیم) - پرهام رو هم دادا یا پرها صداش می کنی. بیشتر خانم ها رو مامان و بیشتر آقایان رو هم بابا میگی. دندون هات رو هم تقریبا داری کامل می کنی و سرعت از رادوین تو این یکی خیلی بالاتره ، چون رادوین تو پایان سه سالگی دندون هاش رو تموم کرد ولی تو فکر تا تولد دوسالگ...
24 اسفند 1398

اولین دست نوشته برای تبریک روز مادر

  سلام به عزیزای دلم  تو شلوغی این روزا و درگیری های کرونا و آنفولانزا و تعطیلی مدرسه ها و اتفاقات مهم سرکار مون یادم افتاد که یک روز مهم رو یادم رفته بود که بنویسم  برگردیم به عقب  حدود 15 روز پیش و روز مادر تو این سال ها چون رادی هر سال مهد کودک بود همیشه از طرف مهد یه چیزی درست می کردن و می دادن دست بچه ها تا به مامان ها تبریک بگن.  هدیه پارسالش تو پیش دبستانی برام خیلی جالب بود چون خود رادوین برای اولین بار تو درست کردن کاردستی کمک مربی کرده بود و هدیه اش از پارسال هنوز تو اداره روی میزم هست. اما امسالللللللللللللللللللل اولین دست نوشته پسرم برای من. پسری که این برای اولین بار با دست خودش&nbs...
11 اسفند 1398

باز هم تعطیلی مدارس

سلام به پسر کلاس اولی من  که نمی دونم چی بگم با این مدل مدرسه رفتنت  که یا هوا آلوده بود یا برف اومد و حالا هم الان به خاطر ویروس کرونا که مدرسه ها رو تعطیل کردن. دوستم قبلا می گفت تو تنها مادری هستی که از تعطیلات بدت میاد. البته تو این مورد آخر رعایتش خوبه ولی واقعا امسال تو مواردی واقعا بی مورد تعطیل شدید و از همه بدتر اینکه تا می ری مدرسه و روی روال می افتی و دیگه برای نوشتن دیکه و ریاضی مشکل نداری با تعطیلی می شه و میریم روز از نو روزی از نو. نمی دونم به خدا  راستشو بخوای باید بگم خدا به مامانی صبر بده که باید شما دوتا رو با هم نگه داره ، خدا خیرش بده با این که خسته می شه ولی شما رو نگه می داره .  ...
4 اسفند 1398
1